فاطمه الزهرا

وبلاگ آشنایی با حضرت فاطمه زهرا(س)

فاطمه الزهرا

وبلاگ آشنایی با حضرت فاطمه زهرا(س)

وبلاگی جهت معرفی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و آشنایی مختصر با مقام ایشان

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

تعلیم دعای نور به سلمان

شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۸، ۰۶:۴۳ ق.ظ

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ:‏ خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ فَلَقِیَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ابْنُ عَمِّ الرَّسُولِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ لِی: یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنَا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ.
فَقُلْتُ: حَبِیبِی أَبَا الْحَسَنِ مِثْلُکُمْ لَا یُجْفَى غَیْرَ أَنَّ حُزْنِی عَلَى رَسُولِ اللَّهِ طَالَ فَهُوَ الَّذِی مَنَعَنِی مِنْ زِیَارَتِکُمْ.
فَقَالَ: یَا سَلْمَانُ ائْتِ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ فَإِنَّهَا إِلَیْکَ مُشْتَاقَةٌ تُرِیدُ أَنْ تُتْحِفَکَ بِتُحْفَةٍ قَدْ أُتْحِفَتْ بِهَا مِنَ الْجَنَّةِ قُلْتُ لِعَلِیٍّ: قَدْ أُتْحِفَتْ فَاطِمَةُ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْجَنَّةِ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَ: نَعَمْ بِالْأَمْسِ.
قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ: فَهَرْوَلْتُ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ فَإِذَا هِیَ جَالِسَةٌ وَ عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَى سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیَّ اعْتَجَرَتْ ثُمَّ قَالَ: یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنِی بَعْدَ وَفَاةِ أَبِی.
قُلْتُ: حَبِیبَتِی أ أجفاکم؟ قَالَتْ: فَمَهْ اجْلِسْ وَ اعْقِلْ مَا أَقُولُ لَکَ إِنِّی کُنْتُ جَالِسَةً بِالْأَمْسِ فِی هَذَا الْمَجْلِسِ وَ بَابُ الدَّارِ مُغْلَقٌ وَ أَنَا أَتَفَکَّرُ فِی انْقِطَاعِ الْوَحْیِ عَنَّا وَ انْصِرَافِ الْمَلَائِکَةِ عَنْ مَنْزِلِنَا فَإِذَا انْفَتَحَ الْبَابُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَفْتَحَهُ أَحَدٌ فَدَخَلَ عَلَیَّ ثَلَاثُ جَوَارٍ لَمْ یَرَ الرَّاءُونَ بِحُسْنِهِنَّ وَ لَا کَهَیْأَتِهِنَّ وَ لَا نَضَارَةِ وُجُوهِهِنَّ وَ لَا أَزْکَى مِنْ رِیحِهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْتُهُنَّ قُمْتُ إِلَیْهِنَّ مُتَنَکِّرَةً لَهُنَّ فَقُلْتُ: بِأَبِی أَنْتُنَّ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ أَمْ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ؟
فَقُلْنَ: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ لَسْنَا مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ جَمِیعاً غَیْرَ أَنَّنَا جَوَارٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ مِنْ دَارِ السَّلَامِ أَرْسَلَنَا رَبُّ الْعِزَّةِ إِلَیْکِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ إِنَّا إِلَیْکِ مُشْتَاقَاتٌ‏.
فَقُلْتُ لِلَّتِی أَظُنُّ أَنَّهَا أَکْبَرُ سِنّاً: مَا اسْمُکِ؟ قَالَتْ: اسْمِی مَقْدُودَةُ. قُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیتِ مَقْدُودَةَ؟ قَالَتْ: خُلِقْتُ لِلْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیِّ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ.
فَقُلْتُ لِلثَّانِیَةِ: مَا اسْمُکِ؟ قَالَتْ: ذَرَّةُ قُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیتِ ذَرَّةَ وَ أَنْتِ فِی عَیْنِی نَبِیلَةٌ قَالَتْ: خُلِقْتُ لِأَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ.
فَقُلْتُ لِلثَّالِثَةِ: مَا اسْمُکِ؟ قَالَتْ: سَلْمَى قُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیتِ سَلْمَى؟ قَالَتْ: أَنَا لِسَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ مَوْلَى أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ.
قَالَتْ فَاطِمَةُ: ثُمَّ أَخْرَجْنَ لِی رُطَباً أَزْرَقَ کَأَمْثَالِ الْخُشْکَنَانَجِ الْکِبَارِ أَبْیَضَ مِنَ الثَّلْجِ وَ أَزْکَى رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ فَأَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ لِی: یَا سَلْمَانُ أَفْطِرْ عَلَیْهِ عَشِیَّتَکَ فَإِذَا کَانَ غَداً فَجِئْنِی بِنَوَاهُ -أَوْ قَالَتْ عَجَمِهِ- قَالَ سَلْمَانُ: فَأَخَذْتُ الرُّطَبَ فَمَا مَرَرْتُ بِجَمْعٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ إِلَّا قَالُوا: یَا سَلْمَانُ أَمَعَکَ مِسْکٌ؟ قُلْتُ: نَعَمْ.
فَلَمَّا کَانَ وَقْتُ الْإِفْطَارِ أَفْطَرْتُ عَلَیْهِ فَلَمْ أَجِدْ لَهُ عَجَماً وَ لَا نَوًى فَمَضَیْتُ إِلَى بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ فِی الْیَوْمِ الثَّانِی فَقُلْتُ لَهَا: إِنِّی أَفْطَرْتُ عَلَى مَا أَتْحَفْتِینِی بِهِ فَمَا وَجَدْتُ لَهُ عَجَماً وَ لَا نَوًى. قَالَتْ: یَا سَلْمَانُ وَ لَنْ یَکُونَ لَهُ عَجَمٌ وَ لَا نَوًى وَ إِنَّمَا هُوَ نَخْلٌ غَرَسَهُ اللَّهُ فِی دَارِ السَّلَامِ بِکَلَامٍ عَلَّمَنِیهِ أَبِی مُحَمَّدٌ کُنْتُ أَقُولُهُ غُدْوَةً وَ عَشِیَّةً قَالَ سَلْمَانُ: قُلْتُ: عَلِّمِینِی الْکَلَامَ یَا سَیِّدَتِی.
فَقَالَتْ: إِنْ سَرَّکَ أَنْ لَا یَمَسَّکَ أَذَى الْحُمَّى مَا عِشْتَ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَوَاظِبْ عَلَیْهِ( ) ثُمَّ قَالَ سَلْمَانُ: عَلَّمَتْنِی هَذَا الْحِرْزَ فَقَالَتْ:‏
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُور عَلَى نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ فِی‏ کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرِ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.
قَالَ سَلْمَانُ: فَتَعَلَّمْتُهُنَّ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَلَّمْتُهُنَّ أَکْثَرَ مِنْ أَلْفِ نَفْسٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَکَّةَ مِمَّنْ بِهِمُ الْحُمَّى فَکُلٌّ بَرَأَ مِنْ مَرَضِهِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى‏.»( )

ترجمه:

عبد الله پسر سلمان فارسى از پدرش نقل می‌کند که گفت: ده روز پس از رحلت رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) از منزل خود خارج شدم و على بن ابی طالب(علیه السلام) پسر عموی پیامبر مرا دید و به من فرمود: اى سلمان! تو بعد از پیامبر خدا بر ما جفا کردى.
گفتم: حبیب من اى ابو الحسن! به مثل شمایی کسی جفا نمی‌کند الا این که حزن و اندوه من بر رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) شدید بود و آن مانع زیارت شما شد.
امیر مومنان(علیه السلام) فرمود: اى سلمان! بیا به منزل فاطمه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زیرا او به زیارت تو اشتیاق دارد و مى‏خواهد از تحفه‏اى که از بهشت برایش آورده‏اند به تو بدهد. گفتم: آیا بعد از رحلت رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) براى او از بهشت تحفه‏اى رسیده است؟ فرمود: آرى، دیروز [تحفه‏اى از بهشت براى او آورده‏اند].
سلمان مى‏گوید: من شتابان به سوى خانه حضرت فاطمه(علیها السلام) دختر محمد(صلی الله علیه و آله) حرکت کردم، [پس از ورودم به خانه] دیدم که فاطمه(علیها السلام) نشسته و یک قطعه عبا بر روی اوست وقتى چشم وى به من افتاد آن عبا را به سرش کشید و گفت: اى سلمان! تو بعد از رحلت پدرم به من جفا کردى.
گفتم: اى حبیبۀ من! آیا من به شما جفا کنم؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: بنشین و در بارۀ آنچه که به تو مى‏گویم خوب بیندیش. من دیروز در همین مکان نشسته بودم و در خانه بسته بود و در بارۀ انقطاع وحى از ما و اینکه فرشتگان دیگر در این خانه رفت و آمد نمى‏کنند فکر مى‏کردم که ناگاه در خانه باز شد بدون این که کسی آن را باز کند. سه جاریه وارد شدند که کسی به نیکویى و زیبایی و شادابی صورتشان ندیده است و خوشبوتر از بوی آنها نبوییده است. وقتى چشمم به آنها افتاد برخاستم و به سویشان رفتم و گفتم: آیا از اهل مکّه هستید یا از اهل مدینه؟ گفتند: ای دختر محمد! ما نه از اهل مکه‌ایم و نه از اهل مدینه و نه از اهل زمین. ما جاریه‌هایی از حور العین از بهشت هستیم که پروردگار عزیز ما را پیش تو فرستاده است زیرا ما [بهشتیان] شوق دیدار شما را داریم.
[فاطمه(علیها السلام) گفت:] من به یکى از آنها که فکر مى‏کردم به لحاظ سنّ بزرگتر است گفتم: نام تو چیست؟ گفت: مقدوده. گفتم: براى چه این نام را براى تو گذارده‏اند؟ گفت: [زیرا] من براى مقداد بن اسود کندى صاحب رسول خدا آفریده شده‏ام.
سپس به دومى گفتم: نام تو چیست؟ گفت: نام من ذرّه است. گفتم: براى چه تو را ذرّه نام نهاده‏اند؟ و حال آن که تو در چشم من عظیم و شریفی گفت: [زیرا] من براى ابو ذر صاحب رسول خدا آفریده شده‏ام.
به سومى گفتم: نام تو چیست؟ گفت: نام من سلمى است. گفتم: چرا تو را به این نام مى‏خوانند؟ گفت: من براى سلمان فارسی.
حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود: [آن سه حوریّه] خرمایى کبود رنگ به من دادند مانند خشکه نان بزرگ [نانی که از آرد گندم خالص درست می‌شود و در آن شکر و بادام یا پسته می‌ریزند] سفیدتر از برف و خوشبوتر از مشک اذفر [مشک عالی با بوی شدید]. حضرت فاطمه(علیها السلام) آن خرما را براى من حاضر کرد و به من فرمود: ای سلمان! امشب با این خرما افطار کن و فردا هسته آن را نزد من بیاور.
سلمان مى‏گوید: خرما را گرفتم [و از خانۀ فاطمه(علیها السلام) خارج شدم] از هیچ جمعی از اصحاب رسول خدا نگذشتم الا این که گفتند: ای سلمان! آیا مُشک به همراه دارى؟ و من مى‏گفتم: آرى.
هنگامى که وقت افطار شد با آن خرما افطار کردم ولى هسته‏اى در میان آن ندیدم، پس روز بعد نزد دختر پیامبر خدا رفتم و به او عرض کردم: من با آنچه به من تحفه دادی افطار کردم ولی هسته‌ای برایش نیافتم. فرمود: اى سلمان! چنین خرمایى نباید هسته داشته باشد زیرا خرمایی است که خداوند آن را در بهشت کاشته است با کلامی که پدرم محمد(صلی الله علیه و آله) به من تعلیم نمود و من هر صبح و شام آن را مى‏خواندم.
سلمان گفت: آن کلام را به من یاد بده ای بانوی من!
حضرت(علیها السلام) فرمود: اگر دوست دارى مادامی که در دنیا زندگی می‌کنی دچار تب نشوى بر خواندن این دعا مواظبت کن.
سپس سلمان گفت: فاطمه(علیها السلام) این حرز را به من آموخت:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.‏ بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُور عَلَى نُورٍ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، الْحَمْدُ للهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، فِی‏ کِتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرِ مَقْدُورٍ، عَلَى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ، الْحَمْدُ للهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ،وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.

سلمان مى‏گوید: من این دعا را فراگرفتم و به خدا قسم به بیش از هزار نفر از اهالى مدینه و مکّه که دچار تب شده بودند تعلیم دادم و همۀ آنها به اذن خدا از تب نجات یافتند.

منابع:

ثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسی، ص۲۹۷؛ مهج الدعوات، سید ابن طاووس، ص۶؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۶۶. و به همین مضمون: خرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۲، ص۵۳۳؛ دلائل الامامه، طبری، ص۱۰۷.

 

برگرفته از سایت علمی تخصصی حضرت فاطمه زهرا(س)

 

                                                                      فاطمه زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی