فاطمه الزهرا

وبلاگ آشنایی با حضرت فاطمه زهرا(س)

فاطمه الزهرا

وبلاگ آشنایی با حضرت فاطمه زهرا(س)

وبلاگی جهت معرفی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و آشنایی مختصر با مقام ایشان

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصائب فاطمی» ثبت شده است

فصل اول: هجوم به خانۀ وحی

پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۲۷ ق.ظ

بحث اول: مقدمات هجوم

۱) تصمیم به هجوم:

روایت بلاذری:

بَعَثَ أَبُوبَکْرٍ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِیٍّ حِینَ‏ قَعَدَ عَنْ‏ بَیْعَتِهِ‏ وَ قَالَ ائْتِنِی بِهِ بِأَعْنَفِ الْعُنْف‏.

ترجمه:

«هنگامی‌که علی(علیه السلام) از بیعت با ابوبکر کناره‌گیری کرد، ابوبکر عمربن‌خطاب را به سوی علی(علیه السلام) فرستاد و گفت: او را با سخت‌ترین تندی و عتاب به نزد من بیاور. [برای بیعت گرفتن]».

۰ نظر ۲۶ دی ۹۸ ، ۱۰:۲۷
سعید

فصل دوم: غصب فدک و سایر اموال

چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۲۵ ق.ظ

أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَرْسَلَتْ‏ إِلَى‏ أَبِی‏ بَکْرٍ تَسْأَلُهُ‏ مِیرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْهِ [وَ فَاطِمَةُ حِینَئِذٍ تَطْلُبُ صَدَقَةُ النَّبِیِّ] بِالْمَدِینَةِ وَ فَدَکَ وَ مَا بَقِیَ مِنْ‏ خُمُسِ خَیْبَرَ … فَأَبَى أَبُو بَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَیْئاً …

ترجمه: همانا دختر رسول خدا فردی را نزد ابوبکر فرستاد و میراث خود را از رسول خدا که شامل فیء مدینه (غنائم جنگی) و فدک و ما بقی خمس خیبر و … بود، از او طلب کرد، اما ابوبکر از اینکه چیزی از این اموال را به وی پس دهد خودداری کرد.

۰ نظر ۲۵ دی ۹۸ ، ۱۰:۲۵
سعید

فصل سوم: ماجرای کوچۀ بنی هاشم

سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۲۳ ق.ظ

روایت کلینی و مفید و شیخ طوسی

… فَخَرَجَتْ وَ الْکِتَابُ مَعَهَا فَلَقِیَهَا عُمَرُ فَقَالَ‏ مَا هَذَا مَعَکِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَتْ کِتَابٌ کَتَبَهُ لِیَ ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ. قَالَ: أَرِینِیهِ فَأَبَتْ فَانْتَزَعَهُ مِنْ یَدِهَا وَ نَظَرَ فِیهِ ثُمَّ تَفَلَ فِیهِ وَ مَحَاهُ وَ خَرَقَه‏…

ترجمه: (در کوچۀ بنی‌هاشم) … پس حضرت زهرا(علیها السلام) خارج شد در حالیکه نوشته با او بود، پس عمر در راه به حضرت رسید، پس گفت: ای دختر محمد، نوشته‌ای که با خود داری چیست؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: نوشته‌ای است که ابوبکر برایم نوشته است، عمر گفت آن را به من نشان بده. پس فاطمه(علیها السلام) ابا کرد. پس عمر آن را از او گرفت و در آن نگاه کرد، سپس در آن آب دهان انداخت و آن را پاره کرد …

۰ نظر ۲۴ دی ۹۸ ، ۱۰:۲۳
سعید

فصل چهارم: کندن سایبان بقیع (بیت الاحزان)

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۲۱ ق.ظ

مقدمه: خروج حضرت زهرا از بقیع در اثر اعتراض به گریه های حضرت

«حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ النَّجْرَانِیِّ رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: الْبَکَّاءُونَ خَمْسَة… وَ أَمَّا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص فَبَکَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى تَأَذَّى بِهَا أَهْلُ الْمَدِینَةِ وَ قَالُوا لَهَا قَدْ آذَیْتِنَا بِکَثْرَةِ بُکَائِکِ[ِ إِمَّا أَنْ تَبْکِی بِاللَّیْلِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکِی بِالنَّهَار] فَکَانَتْ تَخْرُجُ إِلَى الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی حَتَّى تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِف‏…»

ترجمه: امام صادق(علیه السلام) فرمود: گریه کنندگان عالم پنج نفر هستند… و اما فاطمه(علیها السلام) دختر محمد پس بر رسول خدا گریست تا مردم مدینه به وى اعتراض کردند و گفتند از فزونى گریه‏ات ما را آزار دادى یا شب گریه کن و یا روز گریان باش. پس حضرت فاطمه(علیها السلام) بر سر مقابر شهدا مى‏رفت و تا می‌خواست می‌گریست‏.

۰ نظر ۲۳ دی ۹۸ ، ۱۰:۲۱
سعید

فصل پنجم: آسیب های وارده به حضرت زهرا

يكشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۱۸ ق.ظ

۱) شکستن استخوان پهلو

فَأَرْسَلَ أَبُو بَکْرٍ إِلَى قُنْفُذٍ اضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا إِلَى عِضَادَةِ بَیْتِهَا فَدَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا.

ترجمه: ابابکر قنفذ را فرستاد و به او گفت که فاطمه(علیها السلام) را بزن. پس قنفذ فاطمه(علیها السلام) را مجبور کرد به سمتی از خانه‌اش (به لنگۀ در) پناه ببرد پس قنفذ، فاطمه(علیها السلام) را پرت کرد (هُل داد) و استخوانی از پهلویش را شکست…

منابع شیعه: کتاب سلیم، سلیم بن قیس هلالی(۹۰هـ ق) ص۱۵۳؛ احتجاج، طبرسی،(۵۶۰هـ ق) ج۱، ص۱۰۹؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸ و ج۲۸، ص۲۸۳.

 

۲) جراحت پهلو

قال رسول الله … اللَّهُمَ‏ الْعَنْ‏ مَنْ‏ ظَلَمَهَا… وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا [جَنْبَیْهَا]

۰ نظر ۲۲ دی ۹۸ ، ۱۰:۱۸
سعید

روایت شیخ صدوق! از ابن عباس

أمالی الصدوق‏ الدَّقَّاقُ عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنِ النَّخَعِیِّ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ‏ ابْنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ قَدْ أَثْبَتْنَاهُ فِی بَابِ مَا أَخْبَرَ النَّبِیُّ ص بِظُلْمِ أَهْلِ الْبَیْتِ قَالَ ص‏ وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ هِیَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ وَ هِیَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ مَتَى قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ کَمَا یَزْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی قَدْ آمَنْتُ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ فَلَا تَزَالُ بَعْدِی مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً بَاکِیَةً تَتَذَکَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْیِ عَنْ بَیْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَکَّرُ فِرَاقِی أُخْرَى وَ تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اللَّیْلُ لِفَقْدِ صَوْتِیَ الَّذِی کَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَیْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِیلَةً بَعْدَ أَنْ کَانَتْ فِی أَیَّامِ أَبِیهَا عَزِیزَةً فَعِنْدَ ذَلِکَ یُؤْنِسُهَا اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ بِالْمَلَائِکَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ فَتَقُولُ یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِینَ‏ یَا فَاطِمَةُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ‏ ثُمَّ یَبْتَدِئُ بِهَا الْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَیَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهَا مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ تُمَرِّضُهَا وَ تُؤْنِسُهَا فِی عِلَّتِهَا فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ یَا رَبِّ إِنِّی قَدْ سَئِمْتُ الْحَیَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْیَا فَأَلْحِقْنِی بِأَبِی فَیُلْحِقُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِی فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَیْهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ‏ آمِینَ‏.

ترجمه:

شیخ صدوق در امالى از ابن عبّاس رحمه اللَّه روایت کرده که رسول خدا$ فرمود:

فاطمه دختر من برترین زنان از اوّلین تا آخرین آنهاست. فاطمه زهرا پاره تن من است.

زهرا نور دو چشم من است. زهرا میوه قلب من است. زهرا روح و جان من است. زهرا حوریّه‏اى است که به قیافه انسان در آمده. هنگامى که فاطمه در مقابل پروردگار خود در میان محراب عبادت مى‏ایستد نور او براى ملائکه آسمان نظیر نور ستارگان از براى اهل زمین مى‏درخشد.

خداوند به ملائکه خود مى‏فرماید: اى ملائکه من! به فاطمه که برترین کنیزان من است نظر کنید که چگونه در مقابل من قرار گرفته است. اعضاء و جوارح او از خوف من مى‏لرزد.

فاطمه با توجه قلبى مشغول عبادت من شده است من شما را شاهد مى‏گیرم که شیعیان وى را در امان مى‏گذارم.

سپس پیامبر خدا فرمود: هر گاه زهرا را مشاهده مى‏کنم، آن ستمهایى به یادم مى‏آید که بعد از من در حقّ او خواهد شد. گویا مى‏بینم که ذلّت داخل خانه وى شده باشد. احترامش از دست رفته باشد. حقّش را غصب کرده باشند. از دریافت ارث خود ممنوع شده باشد.

پهلوى او شکسته شده باشد. جنین وى سقط شده باشد و او فریاد مى‏زند:

وا محمّداه! ولى کسى به دادش نمى‏رسد، استغاثه مى‏کند ولى کسى به فریادش نخواهد رسید. لذا بعد از من دائما محزون، غصّه‏دار و گریان خواهد بود، گاهى یادآور مى‏شود که وحى از خانه‏اش قطع شده، گاهى مفارقت مرا به خاطر خواهد آورد، شبها براى اینکه صداى تلاوت قرآن مرا در نماز شب نمى‏شنود دچار وحشت خواهد شد. سپس خویشتن را بعد از آنکه در ایام پدر عزیزترین افراد بود ذلیل خواهد دید.

در همین زمان است که خداى رئوف ملائکه را مونس فاطمه قرار مى‏دهد. ایشان فاطمه را به همان گونه ندا مى‏کنند که حضرت مریم را ندا کردند و به وى مى‏گویند:

اى فاطمه! خداوند تو را از میان زنان جهانیان انتخاب کرده است. اى فاطمه! فرمانبردار پروردگار خویش باش و با افراد سجده‏کننده و رکوع‏کننده سجود و رکوع نماى. سپس درد و بیمارى بر او غلبه خواهد کرد. آنگاه خداوند سبحان مریم بنت عمران را مى‏فرستد تا پرستار و مونس فاطمه باشد.

در همین حال است که فاطمه مى‏گوید:

پروردگارا! من از زندگى سیر شده و از مردم دنیا بیزارم، مرا به پدرم ملحق نما! خداى توانا او را به من ملحق مى‏نماید، زهرا اوّل کسى است از اهل بیت من که به من ملحق خواهد شد. فاطمه زهرا در حالى که محزون، غصّه‏دار، مغموم، با حقّى غصب گشته و شهید شده، بر من وارد خواهد شد. من در آن هنگام مى‏گویم:

بار خدایا! هر کسى را که به فاطمه ظلم کرده باشد لعن کن! آن کسى را که حقّ زهرا را غصب نموده باشد عقاب و عذاب کن! آن کسى را که فاطمه را ذلیل کرده باشد، ذلیل کن! آن کسى را که ضربه به پهلوى فاطمه زد به طورى که بچه خود را سقط نمود، او را در دوزخ جاودانى کن! ملائکه مى‏گویند: آمین!

 

۰ نظر ۲۱ دی ۹۸ ، ۱۰:۱۸
سعید