نیّر مشکات حقیقت
فاطمه اى همسر شیر خدا
دُخت نبى، شافع روز جزا
اى که تو بر آلِ کسا محورى
بر سر زنهاى جهان افسرى
جان جهان نفس مسیحاى توست
نون و قلم نطق شکرخاى توست
مبدأ قانون شریعت تویى
نیّر مشکات حقیقت تویى
فاطمه اى همسر شیر خدا
دُخت نبى، شافع روز جزا
اى که تو بر آلِ کسا محورى
بر سر زنهاى جهان افسرى
جان جهان نفس مسیحاى توست
نون و قلم نطق شکرخاى توست
مبدأ قانون شریعت تویى
نیّر مشکات حقیقت تویى
رُوِیَ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ النَّبِیُّ وَ هُوَ آخِذٌ بِیَدِ فَاطِمَةَ فَقَالَ: «مَنْ عَرَفَ هَذِهِ فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهَا فَهِیَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ قَلْبِی وَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ».
ترجمه:
از مجاهد روایت شده است: پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در حالى که دست فاطمه(علیها السلام) را [در دست] گرفته بود فرمود: هر کس این دختر را مىشناسد که مىشناسد و هر کس که نمىشناسد [بداند که] او فاطمه(علیها السلام) دختر محمّد(صلی الله علیه و آله) است. او پارهاى از وجود من است و او قلب من و روح من است که بین دو پهلویم جای دارد. پس هر که او را آزار دهد مرا آزرده است و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ الْبَاهِلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَال قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «..إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَکَّلَ بِفَاطِمَةَ رَعِیلاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ یَمِینِهَا وَ عَنْ یَسَارِهَا وَ هُمْ مَعَهَا فِی حَیَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا بَعْدَ مَوْتِهَا یُکْثِرُونَ الصَّلَاةَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا فَمَنْ زَارَنِی بَعْدَ وَفَاتِی فَکَأَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَکَأَنَّمَا زَارَنِی وَ مَنْ زَارَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَکَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَکَأَنَّمَا زَارَ عَلِیّاً وَ مَنْ زَارَ ذُرِّیَّتَهُمَا فَکَأَنَّمَا زَارَهُمَا..»( )
قَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ: «دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ فَقَالَ: یَا أَبَا ذَرٍّ ایتِنِی بِابْنَتِی فَاطِمَةَ قَال:َ فَقُمْتُ وَ دَخَلْتُ عَلَیْهَا وَ قُلْتُ: یَا سَیِّدَةَ النِّسْوَانِ أَجِیبِی أَبَاکِ قَالَ: فَلَبِسَتْ جِلْبَابَهَا وَ خَرَجَتْ حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَلَمَّا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ انْکَبَّتْ عَلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَى رَسُولُ اللَّهِ لِبُکَائِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: یَا فَاطِمَةُلَا تَبْکِی فِدَاکِ أَبُوکِ فَأَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِینَ بِی مَظْلُومَةً مَغْصُوبَةً وَ سَوْفَ تَظْهَرُ بَعْدِی حَسِیکَةُ النِّفَاقِ وَ یَسْمُلُ جِلْبَابُ الدِّینِ…».
ترجمه:
ابوذر غفارى گفت: بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شدم در همان بیماری که در آن از دنیا رحلت فرمود. ایشان به من فرمود: اى ابوذر! دخترم فاطمه(علیها السلام) را نزد من بیاور. ابوذر گوید: برخاستم و نزد فاطمه(علیها السلام) رفتم و عرض کردم: اى سرور زنان، پدرت را اجابت فرما. حضرت(علیها السلام)، چادر خود را پوشید و بیرون آمد تا بر آن حضرت وارد شد. چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دید خود را به روى او انداخت و گریست. از گریۀ او پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز گریست و فاطمه(علیها السلام) را به خویش چسبانید و فرمود: اى فاطمه(علیها السلام) – پدرت به فدایت – گریه مکن. تو اولین کسى هستى که به من ملحق شوى در حالی که به تو ستم شده و حقّت غصب شده است [و به ناحق گرفته شده] و به همین زودى، کینهها و عداوتهاى نفاق آشکار گردد، و جامۀ دین کهنه شود.
عَنِ ابْنِ بُرَیدَة، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: «کَانَ أَحَبَّ النِّسَاءِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ فَاطِمَةُ وَ مِنَ الرِّجَالِ عَلِیٌّ».
ترجمه:
ابن بُریده از پدرش نقل میکند که گفت: محبوبترین زنان نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاطمه(علیها السلام) و محبوبترین مردان، علی(علیه السلام) بود.
عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا قَالَتْ: «کَانَتْ [فاطمةُ] إِذَا دَخَلَتْ عَلَیْهِ [صلی الله علیه و آله] رَحَّبَ بِهَا وَ قَامَ إِلَیْهَا فَأَخَذَ بِیَدِهَا فَقَبَّلَهَا وَ أَجْلَسَهَا فِی مَجْلِسِهِ وَ کَانَ إِذَا دَخَلَ عَلَیْهَا رَحَّبَتْ بِهِ وَ قَامَتْ إِلَیْهِ فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَجْلَسَتْهُ فِی مَجْلِسِهَا».
ترجمه:
از عایشه چنین نقل شده است که: هرگاه فاطمه(علیهاالسلام) به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) مىآمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را خوش آمد میگفت و [به احترام او] میایستاد و به سوی آن حضرت(علیهاالسلام) میرفت و دستان او را میگرفت و او را میبوسید و او را در جاى خود مىنشانید و هرگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) نزد فاطمه(علیهاالسلام) مىرفت، حضرت فاطمه(علیهاالسلام) به پدر، خوش آمد میگفت و بر میخاست و به سوی ایشان میرفت و دست حضرت را میگرفت و او را مىبوسید و در جای خود مینشانید.
«یا رَسُولَ اللَّهِ: دَخَلَ عَلَیَّ نِساءٌ مِنْ قَرَیْشٍ وَ قُلْنَ لی زَوَّجَکِ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ فَقیرٍ لا مالَ لَهُ»
حضرت فاطمه (س) :«ای رسول خدا ! زنانی از قریش به منزل من وارد شدند (و سرزنش آغاز کردند) و گفتند : پیامبر ، تو را همسر کسی قرار داد که فقیر است و سرمایه ای ندارد».
از حضرت زهرا(س) در شب عروسی نقل است که فرمودند:
«تَفکَّرتُ فِی حالی عِندَ ذَهاب عُمری وَ نُزُولی فِی قَبری فَشَبَّهتُ دُخُولِی فِی فِراشی بِمَنزِلی کَدُخُولِی إلی لَحدِی وَ قَبرِی»
حضرت فاطمه(س): پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم، به یاد پایان عمر و قبر خویش افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت.
«فَاُنشِدُکَ الله إنْ قُمتَ إلَی الصَّلَوةِ فَنَعبُد اللهَ تَعالَی هذِهِ اللَّیلَةَ»
«پس تو را به خدا سوگند می دهم که : بیا تا به نماز بایستیم تا با هم در این شب خدا را عبادت کنیم».
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: «کَانَ النَّبِیُّ إِذَا أَرَادَ سَفَراً کَانَ آخِرَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ وَ إِذَا قَدِمَ کَانَ أَوَّلَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ.»
ترجمه:
از ابن عباس نقل شده که گفت: هر گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) تصمیم به مسافرت مىگرفت آخرین کسیکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) با او وداع میکرد حضرت فاطمه(علیها السلام) بود و هنگامى که از سفر باز مىگشت اوّلین کسی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) با او ملاقات مىکرد فاطمه(علیهاالسلام) بود.